امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

تنبلی چشم

بالاخره با تلاش مامانی، فهمیدم که باید امیرحسین رو برای چکاپ چشم ببریم و این اتفاق پنج شنبه رخ داد. من و باباش فکر می کردیم چه جوری چشم های این بچه رو چک می کنند، که اونجا فهمیدم یک دستگاه که توش صورتکی رو طراحی کردن که نور داره و مدام صدا می کنه و با این کار توجه بچه به اون جلب می شه و با اون از چشم بچه تصویربرداری می شه و متوجه تنبلی و یا عدم آن می شوند. خدا رو شکر امیرحسین سالم بود و یک کارت هم مبنی بر سلامت چشمهایش دادن که هر سال تا 6 سالگی باید تمدید شود و در نهایت برای ثبت نام مدرسه، تحویل مدرسه داده شود. پیوست: هر کسی کودک 6 ماه تا 6 سال داره، برای این طرح ببره که تا آخر آبان بیشتر نیست. ...
19 آبان 1392

خاطرات اولین سفر مشهد

پسر گلم! بعد از مدتها این فرصت بنصیبم شد  که بتونم وبلاگت رو آپدیت کنم! تو این پست سعی میکنم خاطرات اولین سفرت به مشهد مقدس یعنی شهر خانواده پدری رو برات ثبت کنم. بالاخره انتظارها به سر اومد و تونستیم بعد از حدود 13 ماه از به دنیا آمدنت ببریمت مشهد! بگذریم از اینکه طی دوران بارداری هم نتونسته بودیم بریم (یعنی حدود 2 سال میشه که من و بابات هم نرفته بودیم!) روز چهارشنبه 24 مهر ساعت 8 شب پرواز داشتیم. از بد روزگار رفتن سفر مصادف شد با مریض شدن شما. طوری که چند ساعت قبل پرواز مجبور شدیم بریم متخصص کودکان. این مریضی شما رو خیلی اذیت کرد تو هواپیما هم که همش جیغ میزدی و ناله میکردی. هنگام رسیدن به مشهد عمو مهدی و عمه فاطمه اومده بودن به...
6 آبان 1392
1